یک بچه

یک بچه

خانه‌ی امنِ مجازی محمد بیژن
یک بچه

یک بچه

خانه‌ی امنِ مجازی محمد بیژن

پیک شادی


زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم . . .»بگو: «قَبِلْتُ» !
.
.
قَبِلْتُ؟
.
.
.
.
.
الان که اینو خوندی به عقد موقت من در اومدی نخند
دیگه کار از کار گذشته! شب میام شام آماده باشه :

اینقدر هم اینارو نخون شب اومدم می فهمی

خوب مگه چیه همه از یه جایی شروع کردن دیگه
من از امروز میخوام مرد باشم.


یارو مداحه اومده بود تو محله داشت سوسن خانم رو اجرا می کرد با ریتم:
حرم طلا... امام حسین... میمیرم برات... میخوام بیام دم حرمتون... دس بزنم به
ضریحتون!
ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قر بدن؟! به قول برو بکس ادامه شعر هم باید اینطوری بوده باشه:
شدم عاشق شمشیرتون، میخوام بیام در رکابتون، حالا میخوام بیام جنگ بکنم، نگو نه، نگو نمیشه، این قلب من عاشقته عاشقترم می شه... حالا جنگ! خون! کو اعظم؟ بابا اسمش یزیده نه اعظم! حالا یزیده, وزیده, خزیده، پزیده!!!! هر چی باشه یزید باشه! یزید خره یه دونه باشه! کفشای سیاه پاشه! .....

نظرات 1 + ارسال نظر
*** پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 http://banuyebaran.blogsky.com

مطالبت خیلی با مزه ان اولش که اون تکه قرانی رو دیدم گفتم بابا این دیگه کجاست اومدم ولی بعدش مردم از خنده دستت درد نکنه با این روحیه شاد و پرانرژیت
خوش باش

کار ما شادی مردم است و بس و دگر هیچ و هیچ و هیچ پس خوش باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد