یک بچه

یک بچه

خانه‌ی امنِ مجازی محمد بیژن
یک بچه

یک بچه

خانه‌ی امنِ مجازی محمد بیژن

اطلاعیه جدید وزارت بهداشت به دندانپزشکان :
لطفا در حینِ معاینه ی بیماران دقت لازم مبذول داشته
در صورت مشاهده باقیمانده ی گوشت و مرغ لابلای دندانها مراتب را به مسئولین مربوطه گزارشکنند ،
متعاقبا جهتِ قطعِ یارانه فرد اقدام مقتضی صورت خواهد گرفت .

میخوای بری خونۀ خدا باید کلی پول خرج کنی، میخوای بری مهمونی خدا هیچی نباید بخوری، خب آدم کلاً با خدا رفت و آمد نکنه که بهتره:)))
پسر خالم 5 سالشه اومده میگه بیا 20 سوالی بازی کنیم
می گه: اول تو بپرس
میگم:تو جیب جا میشه؟!
یه خورده فکر کرده میگه وایسا همین جا!!
یواشکی رفتم ببینم کجا رفته!
دیدم رفته در یخچال به زور یه سیبو داره میکنه تو جیبش. :|
:))))


                                       کارمند چیست؟


کارمند موجودی است گوش به زنگ که مدام مال دیگران را می شمارد. دایم به فکر کار دوم است. از غذا همیشه ناراضی است . جملاتش شرطی بوده و معمولا با " اگر من اینطور بودم، اگر اینجوری بود، اگر مجرد بودم و اگر ...." شروع می گردد ولی به هیچ چیز مثبت قابل لمسی ختم نمی شود. همیشه دوستانی دارد که موفق و پولدار شده اند. حسرت گذشته را می خورد که چرا زمین و ملک و طلا نخریده (بعد از هر افزایش ناگهانی یادش می افتد).  ناراحتی کم پولی و زندگی سخت خود را با دیدن در باز دستشویی به سرعت فراموش می کند و خیلی خوشحال می شود. همیشه دیر می رسد (به هر چیزی که فکر کنی) . بازنده هر معامله خارج از محل کار خود است.(هارت و هورتش مال همکارانش است). خیلی احتیاط می کند برای سلامتیش اما همیشه شکم دارد کمر درد دارد و کچل می شود. دست به کار بزرگی بزند مثلا یک ماشین با کلاس بگیرد تا مدت ها هر ماه کم می آورد. هنوز کلاس زبان می رود. هی می خواهد از مملکتش برود ولی هی شرایط سخت تر می شود. معلوم نیست در زندگی در چه چیزی استعداد دارد و یا علاقه مند چیست (بسته به شرایط و جو حاکم، علایق و استعدادش در حال تغییر است). با دیدن یک ساختمان شیک همیشه به این موضوع فکر می کند که اگر این ساختمان مال خودش بود دیگر هیجوقت کار نمی کرد ( و خیلی سریع تعداد واحدها در هر طبقه ضربدر تعداد طبقات ضربدر حدود مبلغ اجاره هر واحد).  هر زمانی که به کارمند مراجعه کنی می خواهد تا آخر سال (همان سالی که به او مراجعه کردی) از شرکت برود و تو و همه آدم های ذلیل را به حال خودش بسپارد. تو   هم مدت ها احساس پوچی و ذلالت میکنی!!!!!!! .  تمام هم و غمش اینست که چرا از توانایی ها و استعدادش استفاده نمی شود. فکر می کند با هر چای سبز کیسه ای که می خورد چه خدمتی به سلامتی بدنش می کند.



> حتما تا آخر بخونید...
>به نقل از یکی دوستان
>
> در این که ما
> ایرانی ها جوگیر هستیم که جای هیچ شکی نیست و دلیل اصلی شکستهای گروهیمان در طول
> تاریخ برمیگردد به همین جوگیر
> بودنمان. یک روز
> جوگیر میشویم و زنده باد میگوییم فردایش باز جوگیر میشویم و مرده باد میگوییم.
> یک روز یکی را می کنیم مراد و پیشوا،
> فردایش از بردن نامش حالمان بد میشود
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> ولی بعضی وقتها این جوگیر بودنمان موجب
> انبساط خاطر میشود. مثلا همین کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط
> ارکستر سمفونی ملی ایران را برایتان تعریف کنم. از شانس خوبمان برای روز آخر
> اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیبمان شد در سالن برج میلاد. قسمت اول
> کنسرت ارکستر سمفونی بود و قسمت دوم هم ابتدا ارکستر نواخت و در اواسط کار استاد
> علیزاده به با سه تارش به روی سن آمد که بسیار مورد تشویق حضار قرار گرفت. همگان
> به افتخار استاد از جای برخاستند و شروع به کف زدن کردند. بعد استاد بروی صندلی
> جای گرفت و شروع به نواختن کرد و ارکستر هم همراهیش میکرد. در همان یکی دو دقیقه
> اول استاد چهار پنج باری به نقطه ای در سالن نگاه می انداخت. ناگهان دست از ساز
> زدن کشید و به همان نقطه انتهای سالن خیره ماند و بعد از چند ثانیه سری تکان داد
> و یک کلمه را با کمی اندوه و ناراحتی گفت:" صداقت". ناگهان غریو سوت و
> دست زدن بود که در سالن پیچید. استاد با دست جمعیت را دعوت به سکوت کرد و دوباره
> این بار بلند تر گفت " صداقت". باز جمعیت این بار بلندتر و با شور
> بیشتری شروع به دست زدن کردند و جمعیت با ریتم دست زدنشان به تکرار کلمه صداقت
> پرداختند. و به بغل دستیشان لبخندی میزدند و استاد را با چشم به هم نشان میدادند
> و میگفتند صداقت و سری تکان می دادند که یعنی" ببین استاد چی گفت ها،
> صداقت". یکی از وسطهای جمعیت داد زد:" جانا سخن از دل ما میگویی"
>
> استاد علیزاده این بار با تعجب باز جمعیت
> را به سکوت دعوت کرد و به میکروفون جلوی ستارش اشاره کرد و این بار واضح تر کلمه
> قبلی را گفت که تازه جمعیت و مسئولین
> سالن فهمیدند استاد چی میگفته..
     "صدا قطع"


اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی
نه غمی ، نه زنی ، نه بدهی ،نه دردی !
بدون دیشب تو خواب مردی !
روحت شاد و یادت گرامی





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد