یک بچه

یک بچه

خانه‌ی امنِ مجازی محمد بیژن
یک بچه

یک بچه

خانه‌ی امنِ مجازی محمد بیژن

کم حجمترین کتاب دنیا منتشر شد
.
.
.
توقعات پسرا :} از بس کم توقع هستیم



سلام….
ببخشید این وقت شب مزاحم شدم ، یه سئوال مهم ازتون داشتم:
چرا آدمها از خجالت آب میشن ؟
چرا نوشابه نمیشن ؟ یا دوغ حتی ؟؟؟


وحشتناک تر از پیدا کردن یک سوسک در اتاقت.

گم کردن آن است..
 از دست نوشته های یک بانوی ایرانی! 



سه چیز تو زندگی هست که اگه رعایت کنین آدم موفقی میشین !
.
.
.
حالا برید تحقیق کنید این سه تا چیز چیه !!!
اینجوری هم نگام نکنید ، من اگه خودم بلد بودم که الان اینجا نبودم !


پسر چگونه موجودیست !؟
موجود نیست ، فرشته است !


بزرگترین مزیت آقایان این است که عمه نمیشوند !



من عروسی بگیرم یه عروسی ساده و جمع و جور می گیرم و هیشکی رو دعوت نمی کنم، نه به خاطر هزینه اش، بلکه فقط به خاطر اینکه
.
.
.
بقیه دخترا آرایش می کنن،خوشگل میشن میان، من تازه می فهمم چه غلطی کردم؟!


خــــــــدایا ! ! !
یا خیــلی برگردون عقبــــ یا بــزن بره جــلو!
اینــجای فیلم زنــدگیم خیــــــلی خش داره ‌




ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻔﮕﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ …
ﻓﮏ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ پوﺷﯿﺪﯼ ؟


یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ، کلی آدم بیگناه اینجا هست !
توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون …


گفت : اگه دوسم داری ثابت کن …
گفتم : چه جوری ؟
گفت : رگتو بزن !
رگمو زدم و وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم گفت اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی … !!!
من
مجید خراطها
ماده انعقاد خون + گلبول های قرمز
عزرائیل



آقا ازدواج هم خیلی سخت شده ! خدمت مامانم عارض شدم دنبال یه دختر باش داداش نداشته باشه …
هی میپرسه چرا ؟
توضیح دادنش سخته ولی نمیخوام زنم عمه باش !!!



قبول ! از قدیم گفتن: زیبا رویان وفا ندارند !
اما تو دیگه چه مرگت بود ؟؟؟


یه سری لذتها هم مختص ایرانه …
مثلا یه پول پاره پوره رو یه جوری به یه راننده‌ای ، بقالی … بندازی و ازش خلاص شی !
آدم احساس پیروزی میکنه ؛ حتی دیده شده که اشک توی چشمای طرف جمع شده …


به دوستم گفتم گ.و.ه نخور ، خیلی شاکی شد …
رفتم بغلش کردم گفتم “بخدا واسه سلامتیت میگم !!! و گرنه بخور !!!”



لعنتی این صحفه آیپد چقدر زود کثیف میشه …
متوجه شدید من آیپد خریدم یا بیشتر توضیح بدم ؟


وقتی بارون می بارد همه چیز زیبا میشه …
گل ها
درخت ها
همه چیز
میگماااااااااا … میخوای یه سر زیر بارون برو شاید فرجی شد !



یه زمانی عطر می‌زدیم که بو بدیم ، الان عطر میزنیم که بو ندیم !!!


میگن : هر چی از دوست رسد نیکوست !
پس چرا هر چی از تو می رسه :
خاطره ، نگاه ، لبخند ، یاد ؛ ویران کننده است ! منو داغون میکنه . . . !


سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره


به سلامتی کاج که تو اوج یخ بندون زمستون ذات سبزش رو نشون میده
وگرنه تو تابستون که هر علف هرزی ادعای سبزی داره


.به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . .


به سلامتی اون رفیقایی که واسه دوستاشون آچار فرانسه ن ولی حتی یه دونه انبردست هم پیدا نمیشه پیچای دلشون رو شل کنه بلکه کمتر بگیره و پیچای چشاونو سفتر کنه تا کمتر چکه کنه …


سلامتی دهه شصتی ها که ماشین کنترلی نداشتن
ولی یه نخ دومتری به ماشین پلاستیکیشون میبستن و ذوق دنیارو میکردن
که ماشینشون ۲ متر عقب تر از خودشون راه میره !


.به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیق منه
وقتی باختم گفت :
من رفیقتم . . .


یکی از بدترین ظلم هایی که “ عطرها ” و “ آهنگها ” به ما میکنن اینه که بدون اجازه گرفتن ، هولمون میدن وسط خاطرات !


به سلامتی دلمون که مثه جیبمون هیچی توش نیست ! 


به سلامتی رفیقی که زرنگه, وجودش قشنگه, قلبش یه رنگه, عشقش پر رنگه, آخرش دلم واسش تنگه


به سلامتی پرچم ایران که سه رنگه ، تخم مرغ که دو رنگه ، رفیق که یه رنگه !


حال میده به مشکلات بخندی مشکلات بیاد بزنه تو گوشت بگه مرتیکه
مگه من باهات شوخی دارم ؟؟…


یکی از سئوالایی که این موقع شب ذهنم رو درگیر خودش کرده اینه که چرا سوپرمن شرتشو روی شلوارش میپوشید؟!


دوست دارم الان یکی بغلم کنه بگه چته دیوونه بیا این یه نخ سیگارو بکش
.
.
.
منم بگم پاشو برو گمشو کثافته آشغال ناباااب



پسر : کجا میری ؟
دختر : میرم خودکشی کنم
پسر : پس چرا اینقد آرایش کردی ؟
دختر : آخه فردا عکسم تو روزنامه ها چاپ میشه !


توانا بُوَد , هر که ‘ دارا ‘ بُوَد
زِ ‘ ثروت ‘ دلِ پیر , بُرنا بُوَد
به ثروت هر آن ابله بی سواد
به نزد کسان ، به به ! چه آقا بود



درس خوندن دو حالت داره :
۱ – اینقدر سخته که نمیتونی چیزی ازش بفهمی …
۲ – اینقدر راحته که نیازی به خوندن نداره :d



قبض موبایلمو به بابام فوروارد کردم آخرشم نوشتم بوووووووس !!!
بابام بهم اس‌ام‌اس داد:
اون بوسو پاک کن قبضتو بفرست واسه اون پدر سگی‌ که باهاش حرف میزدی!!!


یکی بیاد به این دانشجوهای ترم یکی بفهمونه اون صندلیی که جلسه قبل روش نشستن ماله اونا نیست میتونن رو صندلیا دیگه هم بشینن 


شــــآخ هـــَــم کــه بــاشـــی ..
.
.
.
آخــرش جـــآت رو ســَــره گــــآوه


کاش واسم خواستگار می اومد ، بعد من می گفتم : شما اومدین منو بگیرین ؟ اونام می گفتن : بله ! بعد منم می دویدم و داد می زدم : اگه می تونین منو بگیرین ، اگه می تونین منو بگیرن !

از دست نوشته های یک دختر ترشیده


شانس آوردیم سیگار اختراع شد،
وگرنه نمی دونستم بعضیا مثله تو ، میخواستن با چی ثابت کنن بزرگ شدن !


میدونی چرا خدا انیشتین و دکتر حسابی و نیوتن رو قبل از من آفرید ؟؟؟
میخواست قبل از طراحی نمونه اصلیش چندتا نمونه آزمایشی بسازه …
الان من در خدمت شمام !!!


بابام : میخوام این ترم معدلت ۱۸ بشه !
من : باشه ! من این ترم معدلم ۲۰ میشه !
بابام : شوخی میکنی . . . !؟
من : خودت سر شوخی رو باز کردی


یکی از رموز ماندگاریه دوستی ها اینه که هر کسی دُنگ خودش رو بده ! 


دوستم میگفت پیاز تنها ماده غذایی هست که میتونه اشک آدمو در بیاره

من برای اینکه ثابت کنم اشتباه میکنه یه نارگیل برداشتم و زدم تو سرش

اونم کاملا به اشتباهش پی برد


نبوغ و نقشه هایی که من در فرار کردن از مدرسه داشتم

مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت

من حیف شدم!


بنی آدم ابزار یکدیگرند
در اسگل کردن ز هم برترند
چو عضوی به درد اورد روزگار
دگر عضوها را خنده و هار هار . . .
شاعر معاصر


خدا دو گوش داد یه زبون که یکی بگی دوتا بشنوی ؛ البته برای مواقع ضروری ۲تا دست و ۲تا پا هم داده که اگه طرف خفه نشد انقد بزنی تا جونش در بیاد … والا !!!
به نعمت های خدا توجه داشته باشید دیگه !


اعتماد کردن به بعضیا تو این دنیا مثل فتح کردن قله اوِرِست با دمپایی ابری میمونه !



جای خالیش را نه کتاب پر می کند ،نه قهوه ،نه حتی سیگار…
من دلم
.
.
.
آیفـــون ۵ میخواهــد


تکنولوژی اونقدر پیشرفت کرده که دیگه همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون !!! والا


تو صف نون بودم دیدم ۲تا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث میکردن اولى:برو بابا دومى:به من نگو بابا به من بگو عمو، به من که میگى بابا من نسبت به تو احساس مسئولیت پیدا میکنم!!!

من:|
شاطر:|
نون سنگک:|


سلامتیه اون پسری که . . .
۱۰ سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .
۲۰ سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .
۳۰ سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه . . .
باباش گفت چرا گریه میکنی ؟
گفت : آخه اونوقتا دستت نمیلرزید . . .



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد