ایده های خلاقانه دیگری هم برای شما تهیه کردم که در ادامه این مطلب میتونید ببینید
- چیزهای کوچک دوست داشتنی*
غصه ها را بنویسید کوچکتر و بی اهمیت تر می شوند و لذت ها را اگر به اشتراک بگذارید، بزرگتر و مهم تر! پس چیزهایی که شما را خوشحال می کند یا سر ذوق می آورد، حتی اگر کوچک باشند را بنویسید و در دسته بندی جداگانه ای قرار بدهید. بعدها که خواستید از طریق وبلاگ حالتان را خوب کنید، به آرشیو آن بخش سر بزنید.
* : صفحه ای هست در شبکه های اجتماعی به همین نام؛ که چیزهای کوچک دوست داشتنی مردم را جمع آوری و منتشر می کند. برای ایده گرفتن می توانید به آرشیو این صفحه هم مراجعه کنید.
- خود نورد*
سارا براون یک وبلاگ نویس آمریکایی است که با ساخت یک خبرنامه، هر روز بخش هایی از خاطرات دوران نوجوانی خود را منتشر می کرد و به دوستان و آشنایانش می فرستاد. همین کار او پروژه بزرگ «در هم پیچیدن» را کلید زد که موجی جهانی هم به راه انداخت. سارا در توضیح این کار گفته: «وقتی اون را با صدای بلند میخونین از خجالت در خودتون میپیچین؟ خب این خیلی بامزه و جالبه!» او پیشنهاد می کند خاطرات نوجوانی زامبی مانندتان را از لابلای دفتر خاطرات پیدا کنید و بنویسید و به اشتراک بگذارید و از این اتفاق، لذت ببرید!
* : عنوان پست یکی از نوشته های دو سال قبل محیا ساعدی است که به جنبش نسبتاً پرطرفداری تبدیل شد.
- پاسخ می دهم؛ پس هستم!
به هر نوشته یا فیلم یا کتاب یا مقاله یا گزارش یا مصاحبه یا عکس یا ویدئو یا برنامه و یا هر چیزی که می بینید، پاسخ دهید؛ البته به شرطی که نسبت به آن مسئله حرف برای گفتن داشته باشید و بتوانید نکته خاصی را به مخاطبان گوشزد کنید. البته با این کار می توانید نسبت به اتفاقاتی که شما را آزار می دهد هم واکنش داشته باشید و دلتان را خنک کنید! مثل من که بعد از دیدن تئاتر سیستم گرون هلم نقدش را همین جا منتشر کردم.
- تو خوبی!
ناخن تان را با فلفل پوشاندید که جویدنش را ترک کنید؟ یک تقویم پیدا کردید که تاریخ تولد عزیزانتان را به شما یادآوری می کند؟ به خودتان قول دادید گشت و گذار بیهوده در اینترنت یا دیدن برنامه های آبکی تلویزیون را کم کنید؟ همین ها؛ به شرطی که در مسیر رشد شما و منجر به حرکت شما به سمت عادت های خوب باشد، خودش یک سلسله پست وبلاگی است که خوانندگان تان را هم به عمل به این حرکات، تشویق می کند.
هر روز، بارها اتفاق می افتد که یک جمله، یک اتفاق و یک حادثه (مثل سقوط یک هواپیما یا زلزله ای در یک شهر همجوار) شما را به کودکی می برد. حتی شاید خوردن یک پفک نمکی شما را به ده-پانزده سال قبل پرت کند و نوستالژی خون شما را بالا ببرد. برای مخاطبان وبلاگ، از این دست اتفاقات را بنویسید و حتما خاطرات آنها را در کامنت ها یا وبلاگ هایشان بشنوید.
نوشتن کار سختی است؛ و یکی از اصلی ترین دلایل برای سختی نوشتن، نداشتن ایده های متفاوت برای نوشتن است. اگر ما بتوانیم با صرف چند دقیقه زمان، به ایده جدیدی برسیم و ایده مان را به مرحله نگارش و انتشار برسانیم، احساس رضایت درونی از خودمان و نوشته هایمان هم بسیار بیشتر خواهد شد. از این رو، در این قسمت، ایده های متفاوتی برای نوشتن را به شما هدیه می کنم! این نوشته، قسمت سوم بخش پرطرفدار ایده های ناب است که به تاثیر از کتاب «هیچکس اهمیت نمیدهد شما ناهار چی خوردید: یکصد ایده برای وبلاگ شما»؛ نوشته مگی میسون / ترجمه: علی امیری است که امیدوارم مانند بخش های قبل، مورد توجه تان قرار گرفته باشد.
۱۱٫ سردبیر اینترنت باشید.
وقتی کفگیرتان به ته دیگ می خورد، یا اینکه به خاطر مشکلات مدتی را نمی توانید بنویسید، می توانید با معرفی وبلاگ ها یا سایت های مفیدی که می خوانید، مخاطبان تان را به فضاهای جدیدی دعوت کنید و با این کار، این امکان را هم پیدا کنید که شاید یک روزی، یکی از دوستان یا بلاگرهای دیگر، شما را به مخاطبانش معرفی کند.
۱۲٫ ویکی پدیای اختصاصی
به خوانندگان وبلاگ تان، لیستی از آهنگ هایی که می شنوید، کتاب هایی که می خوانید، فیلم هایی که می بینید را لیست کنید. نمره بدهید و نقد کنید. بعدها شاید مثل وبلاگ آقای کوتکه، یک منبع خوب برای نقد و بررسی کتاب شدید؛ و یا همین IMDB شخصی شما، منبعی شد برای فیلم دیدن های آدم هایی که دیدگاه فیلم بینی شان به شما نزدیک است. البته اگر این کتاب ها، فیلم ها و آهنگ ها را در صفحات جداگانه قرار بدهید، به دسترسی مخاطبان تان خیلی کمک خواهید کرد.
۱۳٫ سنت ها را پاس بداریم
هر خانواده ای، هر قومی و اهالی هر شهر و کشور و سرزمینی، سنت های خاصی دارند که با توجه به دامنه مخاطبان، از شرح سنت مراسم حنابندان گرفته تا رسوم مربوط به چهارشنبه سوری، می تواند هر کدام یک پست وبلاگ جذاب بشود که برای شما به خاطر ثبت این اتفاق در تاریخ، عاقبت به خیری هم به همراه خواهد داشت.
۱۴٫ همینجوری دورهمی!
بعضی وقت ها، بعضی اصطلاحات همینجوری دورهمی ورد زبان شما می شود و هر کار می کنید، بی هوا به زبان می آیند. نوشتن همین اتفاقات هم شما را از تکرار دوباره شان خلاص می کند، هم منجر به ارائه پیشنهادات جایگزین از سوی مخاطبان می شود. ضرر ندارد؛ امتحان کنید.
۱۵٫ خاطره فروشی
با دیدن هر کتاب، می شود دقیقاً آنچه در روز خریدنش و حواشی روزهای خریدن و حتی خاطرات روزهایی که آن کتاب را می خواندید و یا خاطرات روزی که آن را به دوستی قرض دادید و به زور پس گرفتید را بنویسید. این مسئله، در مورد هر وسیله ریز و درشتی که در منزل تان وجود دارد، از یک عطر تا بیسکوئیت ساقه طلایی صادق است. خاطرات کوتاهی که هم شما را سر ذوق می آورد و هم مخاطبان تان را!
- ایده های جذاب از خود در کنید
آقایی به اسم کوین کلی، در وبلاگ KK.org، از خوانندگانش خواسته ایده های جذاب کوچکی که منجر به زندگی بهتر و راحت تر می شود را در بخش مخصوصی بنویسند. شما هم همیشه ایده هایی دارید مثل اینکه می شود برق لبی وجود داشته باشد که اینقدر چسبناک نباشد و مزاحم خوابیدن نشود؟ همین ایده های کوچک را مکتوب کنید. شاید مثل ایده استفاده از فاضلاب ماشین لباسشویی برای استفاده در سینک توالت، ایده تان جهانی شد و گرفت!
- پست های پیامکی
همه آدم های دنیا، به هر دلیلی، از محدودیت حافظه گوشی گرفته تا تعویض تلفن همراه، همیشه مجبور به حذف پیامک های روی تلفن همراهشان می شوند. شما هم حتما مجبور بودید خیلی از پیامک های گوشی تان را بر خلاف میل باطنی پاک کنید. اما همین وبلاگ شما، می تواند آرشیوی باشد از پیامک های بامزه و خاطره انگیز که شما را سال ها بعد، ذوق زده خواهد کرد.
- نقض حریم خصوصی
در سایت های به اشتراک گذاری عکس هشتگ معروفی وجود دارد به نام #whatsinmybag که مردم در آن محتویات کیف شخصی شان، یعنی درست نقطه ای که هیچکس از دوستان نزدیک آدم هم امکان دسترسی به آن را ندارد، منتشر می کنند. تا جایی که حریم خصوصی تان نقض نمی شود و اگر از دانشمندان هسته ای نیستید، می توانید با این کار، مخاطبان تان را هیجان زده کنید و حس فضولی شان را ارضا کنید!
- آشغال های دوست داشتنی
کارت ویزیت های جالب و خلاقانه را جمع آوری می کنید؟ عاشق جمع آوری کاور آلبوم های موسیقی هستید؟ هنوز پوسترهای مجلات ورزشی را نگه می دارید؟ همین چیزها که شاید در اثاث کشی ها برایتان چیزی جز یک سری آت و آشغال نباشند، می توانند منبع پست های جذابی برای وبلاگ باشند. شاید برای کلکسیون هایتان مشتری پیدا شد و شاید کسی که دنبال نمونه خاصی از چیزی که شما کلکسیون می کنید بگردد، با یک جستجوی اینترنتی به وبلاگ شما برسد!
- کف شما را می بُریم!
مخاطبان شما، هر چند وقت در میان منتظر یک شگفتی از شما هستند. مثل نقل خاطرات دهکده ای کوچک در میانه مسیر تهران-ساوه که قدیم ترها، می گفتند دهکده آدمخوارهاست! بعضی چیزها هست که شاید فقط شما و تعداد کمی از نزدیکان شما به چنین جاذبه های عجیب و غریب طبیعی و غیرطبیعی دسترسی داشته باشید. از انتشار این چنین مطالبی نترسید و بدانید که همین سوژه های شما، شاید یک روزی منبع یک گزارش جنجالی یک روزنامه نگار شد.